تعهد رهبری به سلامت روان و گسترش برنامههای حمایتی تحلیلهای اخیر نشان میدهد که تعهد رهبری به ایجاد یک فرهنگ حمایتگر از سلامت روان - یعنی سیاستها، منابع و آموزشهای لازم برای کاهش انگ و ارائه پشتیبانی مؤثر - یکی از عوامل کلیدی در بهبود رفاه و مشارکت کارکنان است. این امر بهویژه در محیطهای کاری پرفشار صادق است، جایی که خطر فرسودگی شغلی بیشتر است. بر اساس یک نظرسنجی از مدیران ارشد، ۶۰ درصد از پاسخدهندگان گزارش دادهاند که سازمان آنها برنامههای مشخصی برای ارتقای سلامت روان کارکنان فراتر از برنامههای سنتی کمک به کارمند (EAP) اجرا کرده است، اگرچه این سهم در سازمانهای بزرگ با بیش از ۱۰۰۰ کارمند به ۷۵ درصد میرسد، که نشاندهنده منابع بیشتر و نیاز مبرمتر است. در بسیاری از موارد، مسئولیت برنامههای سلامت روان به طور مشترک بین تیم منابع انسانی و مدیریت ارشد تقسیم میشود: به طور متوسط، پاسخدهندگان گزارش میدهند که دو گروه رهبری در این زمینه مسئولیت دارند. ارزش سرمایهگذاری در سلامت روان و تغییر رویکرد سازمانها ارزش سرمایهگذاری در سلامت روان از کاهش غیبت، افزایش بهرهوری و بهبود فرهنگ سازمانی ناشی میشود. آخرین نظرسنجیها نشان میدهد که از میان ۱۵ ابتکار آزمایششده، ایجاد یک فرهنگ باز و حمایتگر که در آن کارکنان احساس راحتی برای صحبت در مورد سلامت روان خود میکنند، بیشترین تأثیر را بر روحیه و تعهد کارکنان داشته است. سازمانها با درک اهمیت این موضوع، شروع به تغییر رویکرد خود نسبت به سلامت روان میکنند. سی و دو درصد از پاسخدهندگانی که سازمانهایشان برنامههای سلامت روان را اجرا کردهاند، میگویند که سازمانهای آنها حداقل برخی از سیاستهای مدیریتی و آموزشی خود را برای کاهش عوامل استرسزا و افزایش حمایت اساساً بازنگری کردهاند. رهبری همدلانه: کلید ایجاد تیمهای مقاوم و سالم به روانشناس سازمانی، دکتر نگار صالحی و مربی اجرایی، آقای کیوان محمودی بپیوندید تا در مورد اینکه چگونه رهبران میتوانند با همدلی و درک بیشتر، به ایجاد محیط کاری سالمتر و پویاتر کمک کنند، بحث کنند. منابع و دسترسی به حمایتهای سلامت روان در سازمانها سازمانها منابعی را برای حمایت از سلامت روان کارکنان فراهم میکنند، اگرچه دسترسی و کیفیت این منابع بسیار متفاوت است. چهل درصد از پاسخدهندگانی که سازمانهایشان بر سلامت روان تمرکز دارند، میگویند که کارکنان به مشاورههای محرمانه و کارگاههای آموزشی مدیریت استرس دسترسی دارند – برای مثال، قبل از اینکه سطح استرس منجر به مشکلات جدیتر شود یا برای تجهیز مدیران به مهارتهای لازم جهت حمایت از تیمهایشان (شکل ۵). سهم دیگری، حدود ۲۸ درصد، میگوید که این منابع محدودتر هستند یا آگاهی کافی در مورد آنها وجود ندارد. پاسخدهندگانی که در سازمانهایی با رهبری متعهد به سلامت روان کار میکنند، بسیار بیشتر از سایرین میگویند که منابع کافی و مؤثری در دسترس است.